گذشتهی ساده:
constitutedشکل سوم:
constitutedسومشخص مفرد:
constitutesوجه وصفی حال:
constitutingساختن، تشکیل دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
twelve people constitute a jury
هیئت منصفه از دوازده نفر تشکیل میشود.
3 months constitute a season.
یک فصل متشکل از 3 ماه است.
منصوب کردن، برگماشتن، برگزیدن (به)، تعیین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an officially constituted spokesman
سخنگوی منتخب و رسمی
(سازمان، هیئت و غیره) تأسیس کردن، تشکیل دادن، برپا کردن، بنیاد کردن، پایهگذاری کردن
a recently constituted party
حزبی که اخیراً تأسیس شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «constitute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constitute