شکل جمع:
constituencies(مجلس) حوزهی انتخاباتی، حوزه انتخابی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
حامیان، هواداران
There were ten thousand voters in the constituency.
حوزهی انتخاباتی دارای ده هزار رأیدهنده بود.
immediate constituency
سازهی پیاپی
ultimate constituency
سازهی نهایی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «constituency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constituency