آخرین به‌روزرسانی:

City

ˈsɪti ˈsɪti

شکل جمع:

cities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1

سفر شهر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Hamedan is an old city.

همدان شهری کهن است.

The news of Nadder's victory excited the city.

خبر پیروزی نادر شهر را به هیجان آورد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

city life and country life

زندگی شهری و زندگی روستایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد city

  1. adjective metropolitan
    Synonyms:
    urban municipal civic civil citified burghal intraurban interurban megalopolitan
    Antonyms:
    rural
  1. noun large town
    Synonyms:
    place center capital port town municipality borough downtown burg metropolitan area urban place metropolis conurbation megalopolis boom town urbs polis apple

Collocations

the city

محله‌ی تجاری و مالی شهر لندن

walled city

شهر محصور، شهر دیوارکشی‌شده، شهر برج‌وبارودار (شهری که به‌وسیله‌ی دیوارهای دفاعی محصور شده است)

ارجاع به لغت city

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «city» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/city

لغات نزدیک city

پیشنهاد بهبود معانی