شکل جمع:
constituentsجزء تشکیلدهنده، عنصر سازنده، مؤلفه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Water is the main constituent of the human body.
آب جزء اصلی بدن انسان است.
Proteins, fats, and carbohydrates are the key constituents of a balanced diet.
پروتئینها، چربیها و کربوهیدراتها مؤلفههای اصلی رژیم غذایی متعادل هستند.
Nitrogen is one of the essential constituents of living matters.
ازت یکی از اجزای اساسی چیزهای زنده است.
رأیدهنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The politician promised to fight for the rights of each constituent in the district.
سیاستمدار قول داد که برای حقوق هر رأیدهنده در منطقه مبارزه کند.
The success of the project depended on the support of local constituent.
موفقیت پروژه به حمایت رأیدهندگان محلی بستگی داشت.
تشکیلدهنده، سازنده
We need to analyze the constituent parts of the chemical compound.
ما باید اجزای تشکیلدهندهی ترکیب شیمیایی را تجزیهوتحلیل کنیم.
The research focused on the constituent properties of the material.
این تحقیق بر روی خواص سازندهی ماده متمرکز بود.
مربوط به رأیدهنده
The senator held a town hall meeting to address constituent concerns.
سناتور جلسهای عمومی برای رسیدگی به نگرانیهای رأیدهندگان برگزار کرد.
He lost the election due to his lack of engagement with constituent interests.
او بهدلیل عدم تعامل با منافع رأیدهندگان در انتخابات شکست خورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «constituent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constituent