امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Electoral

ɪˈlektrəl ɪˈlektrəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective C1
گزینگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electoral

  1. adjective electing
    Synonyms: selecting, discretionary, elective, by vote, appointing, appointive, constituent

لغات هم‌خانواده electoral

ارجاع به لغت electoral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electoral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/electoral

لغات نزدیک electoral

پیشنهاد بهبود معانی