فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Election

ɪˈlekʃn ɪˈlekʃn

شکل جمع:

elections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

انتخاب، گزینش، انتخاب نماینده، رأی‌گیری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Elections are held once every four years.

انتخابات هر چهار سال یک بار انجام می‌شود.

the faculty of election

هیئت گزینش

نمونه‌جمله‌های بیشتر

parliamentary elections

انتخابات مجلس

The Labour did badly in the election.

حزب کارگر در انتخابات اخیر بد آورد.

He died a year after his election to parliament.

یک سال پس از انتخاب شدن به نمایندگی مجلس در گذشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد election

  1. noun choosing; voting
    Synonyms:
    choice selection option vote-casting voting ballot balloting poll polls referendum primary franchise ticket alternative preference decision determination appointment judgment

لغات هم‌خانواده election

ارجاع به لغت election

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «election» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/election

لغات نزدیک election

پیشنهاد بهبود معانی