شکل جمع:
appointmentsقرار ملاقات، وعده ملاقات
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
to make an appointment
وقت ملاقات تعیین کردن
by appointment only
فقط با قرار قبلی
I have an appointment tonight.
امشب با کسی وعده دارم.
My appointment is at five p.m.
وعدهی ملاقات من ساعت پنج بعد از ظهر است.
اسباب، اثاثیه، مبل و وسایل منزل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The room had fine appointments.
اتاق اثاثیهی خوبی داشت.
کار، منصب، شغل، پست، مقام
They asked Jaffar to accept the appointment of ambassador.
از جعفر خواستند که شغل سفارت را قبول کند.
تعیین، انتصاب، گماشت
His appointment was approved by the board of trustees.
انتصاب او مورد تأیید هیئت امنا قرار گرفت.
Hossein is one of the new Prime Minister's recent appointments.
حسین یکی از منصوبشدگان اخیر نخستوزیر جدید است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «appointment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appointment