گذشتهی ساده:
berthedشکل سوم:
berthedسومشخص مفرد:
berthsوجه وصفی حال:
berthingشکل جمع:
berthsخوابگاه کشتی، اطاق کشتی، لنگرگاه، پهلوگرفتن، موقعیت، جا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ship berthed two hours ago.
کشتی دو ساعت پیش پهلو گرفت.
a berth as chief engineer on a ship
شغل سرمهندسی کشتی
دوری کردن از، فاصله گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «berth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/berth