با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Quay

kiː kiː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    quays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    اسکله، بارانداز
    • - The quay was lined with shops and restaurants.
    • - اسکله پر از مغازه و رستوران بود.
    • - The cargo ship docked at the quay to unload its containers.
    • - کشتی باری برای تخلیه‌ی بارگنج‌های خود در بارانداز پهلو گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد quay

  1. noun A landing or mooring place
    Synonyms: dock, landing, wharf, pier, berth, jetty, key, levee, slip

ارجاع به لغت quay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quay

لغات نزدیک quay

پیشنهاد بهبود معانی