فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Landing

ˈlændɪŋ ˈlændɪŋ

گذشته‌ی ساده:

landed

شکل سوم:

landed

سوم‌شخص مفرد:

lands

شکل جمع:

landings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

پهلوگیری، رسیدن به خشکی (کشتی و قایق)، فرود (هواپیما و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

forced landing

فرود اجباری

The ship's landing on the shore was met with cheers from the awaiting crowd.

جمعیت منتظر پس از پهلوگیری کشتی به تشویق پرداختند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

parachute landing

فرود با چتر نجات

noun countable

معماری پاگرد (ساختمان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I sat down on the landing to catch my breath after climbing up the stairs.

بعد از بالا رفتن از پله‌‌ها روی پاگرد نشستم تا نفسم تازه شود.

When she reached the landing, she paused to catch her breath.

وقتی که به پاگردان رسید، مکث کرد تا نفس تازه کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد landing

  1. noun harbor
    Synonyms:
    dock berth pier jetty wharf marina slip anchorage landing place quay platform

ارجاع به لغت landing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «landing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/landing

لغات نزدیک landing

پیشنهاد بهبود معانی