فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dock

dɑːk dɒk

گذشته‌ی ساده:

docked

شکل سوم:

docked

سوم‌شخص مفرد:

docks

وجه وصفی حال:

docking

شکل جمع:

docks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

بندرگاه (برای کشتی‌ها)

The workers on the dock were busy loading crates onto the ship.

کارگران بندرگاه مشغول بار کردن صندوق‌ها در کشتی بودند.

The ship's captain directed the crew to bring the vessel into the dock for repairs.

کاپیتان کشتی به خدمه دستور داد تا کشتی را برای تعمیر به بندرگاه بیاورند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The ship came into dock.

کشتی وارد بندرگاه شد.

noun countable

اسکله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the docks of Bushehr

اسکله‌های بوشهر

The family gathered on the dock to watch the beautiful sunset over the lake.

اعضای خانواده در اسکله جمع شدند تا غروب زیبای خورشید بر فراز دریاچه را تماشا کنند.

noun

حقوق جایگاه (جای نشستن متهم در دادگاه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

The judge motioned for the bailiff to bring the accused to the dock.

قاضی به ضابط قضایی اشاره کرد که متهم را به جایگاه بیاورد.

The defendant nervously approached the dock.

متهم با حالتی عصبی به جایگاه نزدیک شد.

noun countable uncountable

گیاه‌شناسی ترشک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

Many people mistake the dock for a weed due to its rapid growth and abundance.

بسیاری از مردم ترشک را به دلیل رشد سریع و فراوانی آن با علف هرز اشتباه می‌گیرند.

We learned about the various uses of docks in our botany class.

در کلاس گیاه‌شناسی با کاربردهای مختلف ترشک آشنا شدیم.

noun countable

کامپیوتر داک (وسیله‌ای واسط بین کامپیوتر و سایر دستگاه‌های صوتی و تصویری با لوازم جانبی آن‌ها)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

The laptop was connected to the dock for easy charging and data transfer.

لپ تاپ برای شارژ آسان و انتقال اطلاعات به داک متصل بود.

The gaming console was connected to the dock to display the game on the TV screen.

کنسول بازی به داک متصل شد تا بازی روی صفحه تلویزیون نمایش داده شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The speaker was plugged into the dock to play music from the phone.

اسپیکر برای پخش موسیقی از گوشی به داک وصل شده بود.

verb - transitive

کسر کردن (از حقوق و غیره)، جریمه کردن

The teacher will dock points from your final grade if you don't submit your assignment on time.

اگر تکلیف خود را به‌موقع ارائه نکنید، معلم نمرات را از نمره‌ی نهایی شما کسر خواهد می‌کند.

He was docked $20 for repeated tardiness.

به خاطر تأخیر مکرر بیست دلار جریمه شد.

verb - transitive

حذف کردن

It was necessary to dock some of the sentences.

لازم بود که برخی از جملات حذف شوند.

The editor had to dock several unnecessary scenes from the movie.

تدوینگر مجبور شد چندین صحنه‌ی غیرضروری از فیلم را حذف کند.

verb - transitive

بریدن، کوتاه کردن (عضوی از بدن یک جانور)

He had docked the tail and ears of his dogs.

او گوش و دم سگ‌های خود را بریده بود.

The veterinarian will dock the ears of the Doberman puppy to improve its hearing.

دامپزشک گوش‌های توله‌سگ دوبرمن را برای بهبود شنوایی او خواهد برید.

verb - transitive

به هم پیوستن، متصل شدن (دو فضاپیما یا یک فضاپیما و ایستگاه فضایی)

The two spacecraft successfully docked in space.

این دو فضاپیما با موفقیت در فضا به هم پیوستند.

The space station had a designated area where incoming shuttles could dock.

ایستگاه فضایی دارای منطقه‌ای تعیین‌شده بود که شاتل‌های ورودی می‌توانستند در آن به ایستگاه فضایی متصل شوند.

verb - intransitive verb - transitive

به بندرگاه رسیدن، به بندرگاه آوردن (کشتی)

The captain expertly docked the ship.

کاپیتان ماهرانه کشتی را به لنگرگاه آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dock

  1. noun waterfront
    Synonyms:
    harbor landing pier wharf quay jetty marina slip berth levee embarkment landing pier lock
  1. verb land on the waterfront
    Synonyms:
    moor tie up berth anchor drop anchor put in join link up unite rendezvous hook up
    Antonyms:
    set sail ship out

Idioms

in dock

(انگلیس ـ عامیانه) در دست تعمیر، در تعمیرگاه

ارجاع به لغت dock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dock

لغات نزدیک dock

پیشنهاد بهبود معانی