امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rendezvous

ˈrɑːndeɪvuː ˈrɒndəvuː / / -deɪ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rendezvoused
  • شکل سوم:

    rendezvoused
  • سوم‌شخص مفرد:

    rendezvouses
  • وجه وصفی حال:

    rendezvousing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
آمدگاه، وعده‌گاه، پاتوق، میعاد، قرار ملاقات گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I met them at the rendezvous agreed upon the night before.
- در محلی که شب پیش آن توافق کرده بودیم با آن‌ها ملاقات کردم.
- the arrival of three armored divisions at the rendezvous
- ورود سه هنگ زره‌ی به میعادگاه
- I have a rendezvous with him tonight.
- امشب با او قرار (ملاقات) دارم.
- Our rendezvous lasted two hours.
- دیدار ما دوساعت طول کشید.
- They rendezvous secretly every night.
- آن‌ها هرشب محرمانه یکدیگر را می‌بینند.
- you rendezvous and then avoid (me) ...
- دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی ...
- It was decided to rendezvous the two fleets at a secret place.
- قرار بر این شد که دو ناوگان در یک محل سری به هم ملحق شوند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rendezvous

  1. noun get-together
    Synonyms:
    affair appointment assignation blind date date double date engagement heavy date matinee meet meeting one night stand tête-à-tête tryst
  1. noun place for get-together
    Synonyms:
    gathering point hangout haunt love nest meeting place purlieu resort spot stomping ground venue watering hole
  1. verb meet, often secretly
    Synonyms:
    assemble be closeted be reunited collect come together congregate congress converge forgather gather get together join up meet behind closed doors meet privately muster raise rally

ارجاع به لغت rendezvous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rendezvous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rendezvous

لغات نزدیک rendezvous

پیشنهاد بهبود معانی