گذشتهی ساده:
rendezvousedشکل سوم:
rendezvousedسومشخص مفرد:
rendezvousesوجه وصفی حال:
rendezvousingآمدگاه، وعدهگاه، پاتوق، میعاد، قرار ملاقات گذاشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I met them at the rendezvous agreed upon the night before.
در محلی که شب پیش آن توافق کرده بودیم با آنها ملاقات کردم.
the arrival of three armored divisions at the rendezvous
ورود سه هنگ زرهی به میعادگاه
I have a rendezvous with him tonight.
امشب با او قرار (ملاقات) دارم.
Our rendezvous lasted two hours.
دیدار ما دوساعت طول کشید.
They rendezvous secretly every night.
آنها هرشب محرمانه یکدیگر را میبینند.
you rendezvous and then avoid (me) ...
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی ...
It was decided to rendezvous the two fleets at a secret place.
قرار بر این شد که دو ناوگان در یک محل سری به هم ملحق شوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rendezvous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rendezvous