گذشتهی ساده:
lockedشکل سوم:
lockedسومشخص مفرد:
locksوجه وصفی حال:
lockingشکل جمع:
locksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در جای قفلشده یا امن نگهداری کردن
با علائم مخابراتی و رادار چیزی را تعقیب کردن
کارگران را به محل کار راه ندادن
قفل کردن (در و غیره)
زندانی کردن، حبس کردن (در زندان یا بیمارستان روانی)
(عامیانه) کلاً، بهتمامی
قفل و کلید شده، بهطور مطمئن چفت و بستشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lock