با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Button

ˈbʌtn ˈbʌtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    buttoned
  • شکل سوم:

    buttoned
  • سوم‌شخص مفرد:

    buttons
  • وجه وصفی حال:

    buttoning
  • شکل جمع:

    buttons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
پوشاک دکمه، تکمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She opened the top two buttons of her dress.
- او دو دکمه‌ی بالای پیراهن خود را باز کرد.
- One of my shirt buttons is missing.
- یکی از دکمه‌های پیراهنم افتاده است.
noun countable
علامت فلزی یا پلاستیکی که حاوی آرم یا لوگو یا شعار خاصی است و روی لباس نصب می‌شود، سنجاق سینه (تبلیغاتی)
- They sold buttons that said: "vote for John Doe."
- آن‌ها سنجاق‌های سینه‌ای را می‌فروختند که روی آن نوشته بود: «به جان دو رأی بدهید».
- He proudly wore his favorite candidate's button on his shirt.
- او با افتخار سنجاق سینه‌ی تبلیغاتی کاندیدای محبوبش را روی پیراهنش نصب کرد.
noun countable
کامپیوتر دکمه، سوئیچ برق (در وسایل الکتریکی مثل کامپیوتر یا چراغ)
- I pushed the button but the bell didn't ring.
- دکمه را فشار دادم ولی زنگ به صدا در نیامد.
- I pressed the button to turn on the light.
- دکمه را فشار دادم تا چراغ روشن شود.
verb - transitive
دکمه را بستن
- He buttoned his overcoat and went out.
- دکمه‌های پالتو خود را بست و رفت بیرون.
- She buttoned her shirt up to the neck.
- دکمه‌های پیراهنش را تا گردنش بست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد button

  1. noun fastener
    Synonyms: catch, clasp, fastening, frog, knob, stud
  2. noun pushbutton
    Synonyms: adjuster, dial, knob, on/off, power switch, switch, toggle, tuner

Phrasal verbs

  • button one's lip

    زیپ دهان خود را کشیدن، ساکت شدن، خودداری از صحبت کردن

Idioms

  • on the button

    به‌موقع، سر وقت

    کاملاً درست، مطابق انتظار

ارجاع به لغت button

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «button» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/button

لغات نزدیک button

پیشنهاد بهبود معانی