گذشتهی ساده:
grappledشکل سوم:
grappledسومشخص مفرد:
grapplesوجه وصفی حال:
grapplingشکل جمع:
grapplesچنگ، قلاب، گلاویزی، دستبهگریبانی، دستبهگریبان شدن، گلاویز شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A tramp grappled him in the street.
در خیابان ولگردی با او دست به گریبان شد.
to grapple with problems
با مصائب دست و پنجه نرم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grapple» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grapple