با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Combat

ˈkɑːmbæt ˈkɑːmbæt ˈkɒmbæt ˈkɒmbæt ˈkɒmbæt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    combatted
  • شکل سوم:

    combatted
  • سوم‌شخص مفرد:

    combats
  • وجه وصفی حال:

    combatting
  • شکل جمع:

    combats

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb C2
پیکار، نبرد، زد‌وخورد، ستیز، حرب، مبارزه کردن، رزم، جنگیدن با

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The combat lasted two hours.
- نبرد دو ساعت ادامه داشت.
- combat area
- منطقه‌ی رزم
- combat readiness
- آمادگی رزمی
- the combat against illiteracy
- پیکار با بی‌سوادی
- We must combat corruption.
- ما باید برضد فساد پیکار کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد combat

  1. noun battle
    Synonyms: action, affray, battle royal, brush, brush-off, conflict, contest, encounter, engagement, fight, flap, fray, jackpot, mix-up, run-in, service, shoot-out, skirmish, struggle, war, warfare
    Antonyms: accord, compromise, peace, retreat, surrender, truce
  2. verb fight
    Synonyms: battle, buck, clash, contend, contest, cope, cross swords with, defy, dispute, do battle with, duel, engage, fight, go up against, oppose, put up a fight, repel, resist, shoot it out, strive, struggle, traverse, war, withstand
    Antonyms: agree, compromise, retreat, run, surrender

ارجاع به لغت combat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «combat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/combat

لغات نزدیک combat

پیشنهاد بهبود معانی