امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Affray

əˈfreɪ əˈfreɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
غوغا، نزاع، سلب آرامش مردم، مزاحمت فراهم آوردن، ترساندن، هراسانیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد affray

  1. noun A quarrel, fight, or disturbance marked by very noisy, disorderly, and often violent behavior
    Synonyms:
    attack brawl fracas altercation donnybrook disturbance fray melee riot broil assault free-for-all battle clash row ruction encounter tumult fight rumble quarrel ruckus scuffle skirmish ruffle

ارجاع به لغت affray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «affray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/affray

لغات نزدیک affray

پیشنهاد بهبود معانی