گذشتهی ساده:
riotedشکل سوم:
riotedسومشخص مفرد:
riotsوجه وصفی حال:
riotingشکل جمع:
riotsآشوب، شورش، فتنه، بلوا، غوغا، داد و بیداد، عیاشی کردن، شورش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to quell a riot
آشوب را فرونشاندن
Riots broke out in a few parts of the city.
در چند نقطه از شهر آشوب به پا شد.
student riot
شورش دانشجویان
Their wedding was really a riot.
عروسی آنها واقعاً هنگامه بود.
The sunset was a riot of colors.
غروب آفتاب از نظر رنگ معرکه بود.
His father is a riot.
پدرش آدم محشری است.
The students rioted and broke windows.
دانشجویان آشوب به پا کردند و پنجره شکستند.
(انگلیس) در مورد رفتار بد هشدار دادن، هند تمام کردن
1- آشوب کردن، از دسته در رفتن، دست به شورش و هیاهو زدن 2- سبز و خرم شدن، هنگامه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «riot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/riot