امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Anarchy

ˈænərki ˈænəki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    anarchies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
بی‌قانونی، هرج‌و‌مرج، بی‌ترتیبی سیاسی، بی‌نظمی، اغتشاش، خودسری مردم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- (political) anarchy and economic stagnation
- نابه‌سامانی سیاسی و رکود اقتصادی
- After Nader's death, Iran was plunged into anarchy.
- پس از مرگ نادر، ایران دستخوش هرج و مرج شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد anarchy

  1. noun lawlessness; absence of government
    Synonyms:
    chaos confusion disorder disorganization disregard hostility misrule mob rule nihilism nongovernment rebellion reign of terror revolution riot turmoil unrest
    Antonyms:
    lawfulness order rule

ارجاع به لغت anarchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «anarchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/anarchy

لغات نزدیک anarchy

پیشنهاد بهبود معانی