آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Disorder

    -ˈsɔːrdər dɪsˈɔːdə

    شکل جمع:

    disorders

    معنی disorder | جمله با disorder

    noun verb - transitive C2

    بی‌نظمی، اختلال، بی‌ترتیبی، اشفتگی، کسالت، برهم زدن، مختل کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    to be in disorder

    نامرتب یا درهم ریخته بودن

    The soldiers retreated in disorder.

    سربازان به طور نامرتب عقب‌نشینی کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The disorder of the room's furniture was incredible!

    درهم ریختگی اسباب اتاق باورکردنی نبود!

    The cities are calm, but the disorder in the rural areas is still going on.

    شهرها آرام شده‌اند؛ ولی در نواحی روستایی آشوب هنوز ادامه دارد.

    mental disorder

    بیماری روانی، اختلال حواس

    the disorders caused by vitamin deficiency

    اختلالات ناشی از کمبود ویتامینها

    The new secretary has disordered all of the files.

    منشی جدید همه‌ی پرونده‌ها را به هم ریخته است.

    Eating junk food disordered his digestive system.

    خوردن هله‌هوله دستگاه گوارش او را دچار اختلال کرد.

    Those events were shocking enough to disorder anybody's mind.

    آن رویدادها آن‌قدر تکان‌دهنده بود که هر کس را پریشان می‌کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disorder

    1. noun chaos, clutter
      Synonyms:
      confusion disorderliness mess jumble muddle disarray disorganization untidiness anarchy disarrangement shambles derangement irregularity ataxia huddle snarl discombobulation topsyturviness rat’s nest
      Antonyms:
      order orderliness organization system arrangement method conformity
    1. noun social commotion; mental confusion
      Synonyms:
      trouble disturbance uproar agitation chaos turmoil discord fuss commotion tumult unrest fight brawl fracas riot hubbub ruckus rebellion anarchy disorganization confusion convulsion insurrection rioting turbulence bustle clamor uproar hullabaloo rumpus complication entanglement static dither flap tizzy imbroglio anarchism lawlessness terrorism mob rule mayhem discombobulation misrule distemper reign of terror strike unruliness
      Antonyms:
      health
    1. noun illness
      Synonyms:
      sickness disease ailment malady complaint infirmity indisposition upset unhealth affliction cachexia diseasedness
      Antonyms:
      health
    1. verb mix up, disarrange
      Synonyms:
      confuse disturb upset disorganize jumble muddle disrupt disarrange mess up scatter shuffle discompose unsettle clutter conflound embroil rummage tumble dislocate disjoint derange dishevel rumple discreate distemper
      Antonyms:
      order arrange regulate conform neaten systematize

    سوال‌های رایج disorder

    شکل جمع disorder چی میشه؟

    شکل جمع disorder در زبان انگلیسی disorders است.

    ارجاع به لغت disorder

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «disorder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disorder

    لغات نزدیک disorder

    • - disobliging
    • - disoperation
    • - disorder
    • - disordered
    • - disorderliness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.