آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Disorder

-ˈsɔːrdər dɪsˈɔːdə

شکل جمع:

disorders

معنی disorder | جمله با disorder

noun verb - transitive C2

بی‌نظمی، اختلال، بی‌ترتیبی، اشفتگی، کسالت، برهم زدن، مختل کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to be in disorder

نامرتب یا درهم ریخته بودن

The soldiers retreated in disorder.

سربازان به طور نامرتب عقب‌نشینی کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The disorder of the room's furniture was incredible!

درهم ریختگی اسباب اتاق باورکردنی نبود!

The cities are calm, but the disorder in the rural areas is still going on.

شهرها آرام شده‌اند؛ ولی در نواحی روستایی آشوب هنوز ادامه دارد.

mental disorder

بیماری روانی، اختلال حواس

the disorders caused by vitamin deficiency

اختلالات ناشی از کمبود ویتامینها

The new secretary has disordered all of the files.

منشی جدید همه‌ی پرونده‌ها را به هم ریخته است.

Eating junk food disordered his digestive system.

خوردن هله‌هوله دستگاه گوارش او را دچار اختلال کرد.

Those events were shocking enough to disorder anybody's mind.

آن رویدادها آن‌قدر تکان‌دهنده بود که هر کس را پریشان می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disorder

  1. noun chaos, clutter
  1. noun illness
    Antonyms:

سوال‌های رایج disorder

شکل جمع disorder چی میشه؟

شکل جمع disorder در زبان انگلیسی disorders است.

ارجاع به لغت disorder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disorder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disorder

لغات نزدیک disorder

پیشنهاد بهبود معانی