۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Clutter

ˈklʌt̬ər ˈklʌtə

گذشته‌ی ساده:

cluttered

شکل سوم:

cluttered

سوم‌شخص مفرد:

clutters

وجه وصفی حال:

cluttering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

صداهای ناهنجار درآوردن، درهم ریختن، درهم ریختگی، درهم‌وبرهمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

It was hard to pass through the clutter of tools in the garage.

به زحمت می‌شد از میان ابزار ریخته و پاشیده در گاراژ رد شد.

Spectators cluttered the hall with empty bottles and paper bags.

تماشاگران سالن را پر از بطری و پاکت خالی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clutter

  1. noun disarray, mess
    Synonyms:
    confusion disorder mess untidiness chaos jumble litter muddle hodgepodge medley scramble shuffle tumble derangement melange huddle ataxia
    Antonyms:
    order neatness tidiness
  1. verb cause mess, disarray
    Synonyms:
    dirty scatter litter muddle jumble strew snarl
    Antonyms:
    clean up tidy order neaten array

سوال‌های رایج clutter

گذشته‌ی ساده clutter چی میشه؟

گذشته‌ی ساده clutter در زبان انگلیسی cluttered است.

شکل سوم clutter چی میشه؟

شکل سوم clutter در زبان انگلیسی cluttered است.

وجه وصفی حال clutter چی میشه؟

وجه وصفی حال clutter در زبان انگلیسی cluttering است.

سوم‌شخص مفرد clutter چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد clutter در زبان انگلیسی clutters است.

ارجاع به لغت clutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clutter

لغات نزدیک clutter

پیشنهاد بهبود معانی