آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Clutter

ˈklʌt̬ər ˈklʌtə

گذشته‌ی ساده:

cluttered

شکل سوم:

cluttered

سوم‌شخص مفرد:

clutters

وجه وصفی حال:

cluttering

معنی clutter | جمله با clutter

noun verb - intransitive adverb

صداهای ناهنجار درآوردن، درهم ریختن، درهم ریختگی، درهم‌وبرهمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

It was hard to pass through the clutter of tools in the garage.

به زحمت می‌شد از میان ابزار ریخته و پاشیده در گاراژ رد شد.

Spectators cluttered the hall with empty bottles and paper bags.

تماشاگران سالن را پر از بطری و پاکت خالی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد clutter

  1. noun disarray, mess
    Antonyms:
    order neatness tidiness
  1. verb cause mess, disarray

سوال‌های رایج clutter

گذشته‌ی ساده clutter چی میشه؟

گذشته‌ی ساده clutter در زبان انگلیسی cluttered است.

شکل سوم clutter چی میشه؟

شکل سوم clutter در زبان انگلیسی cluttered است.

وجه وصفی حال clutter چی میشه؟

وجه وصفی حال clutter در زبان انگلیسی cluttering است.

سوم‌شخص مفرد clutter چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد clutter در زبان انگلیسی clutters است.

ارجاع به لغت clutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clutter

لغات نزدیک clutter

پیشنهاد بهبود معانی