شکل جمع:
confusionsآسیمگی، پریشانی، درهم و برهمی، اغتشاش، دستپاچگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
گیجی، اشتباهی گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His repeated questions increased my confusion.
پرسشهای مکرر او سردرگمی مرا بیشتر کرد.
After the shooting, the meeting was drowned in noise and confusion.
پس از تیراندازی جلسه در شلوغی و در هم ریختگی غرق شد.
I saw to my confusion that I did not have money for the cab.
با دستپاچگی ملتفت شدم که پول تاکسی را ندارم.
My confusion of the neighbor for the mailman embarrassed me.
عوضی گرفتن همسایه به جای پستچی مرا خجل کرد.
شرمسار، بسیار خجل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confusion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confusion