شکل جمع:
labyrinthsشکنج، لابیرنت، دخمه پرپیچ وخم، ماز، پلکان مارپیچ، (مجازاً) پیچیدگی، چیز بغرنج
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Daedalus constructed a large labyrinth in Crete.
ددالوس یک راه مارپیچ بزرگ در جزیرهی کرت ساخت.
In a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth.
در یک آزمون روانشناسی به موشها یاد دادند که راه خود را در یک راه مارپیچ پیدا کنند.
The area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers.
آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.
He was lost in a labyrinth of despair.
او در راه پرپیچ و خم یأس و نومیدی گم شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «labyrinth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/labyrinth