گذشتهی ساده:
coiledشکل سوم:
coiledسومشخص مفرد:
coilsوجه وصفی حال:
coilingشکل جمع:
coilsچنبره زدن، فنر، به دور چیزی بهطورمارپیچ پیچیدن، مارپیچ
سیم پیچ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He coiled the long rope and hung it from a nail.
او طناب دراز را حلقه کرد و به میخ آویخت.
The snake coiled itself around my leg.
مار دور پایم حلقه زد.
Lines of demonstrators coiled their way through the streets.
صفهای تظاهرکنندگان در خیابانها مارپیچوار حرکت میکردند.
a coil of barbed wire
یک حلقه سیم خاردار
a coil of hair
حلقهی گیسو
gray coils of smoke
حلقهی خاکستری دود
coiled springs
فنرهای حلقوی
a coiled snake
مار چنبره زده
A thick smoke coiled up over the hill.
دود غلیظی حلقهزنان از تپه بالا میرفت.
He coiled up the hose.
او شیلنگ را جمع کرد (حلقه کرد).
1- (به طور مارپیچ یا حلزونی) بالا رفتن 2- حلقه کردن
گذشتهی ساده coil در زبان انگلیسی coiled است.
شکل سوم coil در زبان انگلیسی coiled است.
شکل جمع coil در زبان انگلیسی coils است.
وجه وصفی حال coil در زبان انگلیسی coiling است.
سومشخص مفرد coil در زبان انگلیسی coils است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coil