فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Helix

ˈhiːlɪks ˈhiːlɪks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    helices

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    مارپیچ، (هندسه) منحنی حلزونی، پیچک
    • - DNA has the shape of a helix.
    • - دی‌ان‌ای شکل حلزونی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد helix

  1. noun A structure consisting of something wound in a continuous series of loops
    Synonyms: spiral, coil, volute, whorl
  2. noun Type genus of the family Helicidae
    Synonyms: genus Helix

ارجاع به لغت helix

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helix» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/helix

لغات نزدیک helix

پیشنهاد بهبود معانی