۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Hell

hel hel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hells

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun interjection B2
دوزخ، جهنم، عالم اموات، عالم اسفل، سروصدا راه انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- After death, sinners will go to hell.
- پس از مرگ گناهکاران به دوزخ خواهند رفت.
- They were condemned to go through the hell of war.
- آنان محکوم بودند که جهنم جنگ را به خود هموار کنند.
- My life with her was absolute hell.
- زندگی من با آن زن جهنم به تمام معنی بود.
- His boss made his life a hell.
- رئیسش زندگی را بر او تلخ کرده بود.
- Their divorce was hell.
- طلاق آن‌ها بسیار سخت بود.
- Friday night was their night to hell a little.
- شب‌های جمعه، شب بی‌عاری و عشرت آنان بود.
- They came to the city to hell around.
- آنان برای شیطنت به شهر می‌آمدند.
- Hell, no! I won't give even a penny!
- هرگز! حتی یک شاهی هم نخواهم داد!
- What the hell were you doing there?
- آنجا خبر مرگت چه می‌کردی؟
- Where the hell is his house?
- خانه‌اش در کدام خراب‌شده‌ای است؟
- Get the hell out of here!
- از اینجا گورت را گم کن!
- If your father finds out, you'll catch hell.
- اگر پدرت بفهمد روزگارت سیاه خواهد شد.
- They broke the neighbor's window just for the hell of it!
- بیخود و بی‌جهت شیشه‌ی همسایه را شکستند!
- He is a hell of a lot better than his son.
- او یک دنیا از پسرش بهتر است.
- The children were raising hell in the next room.
- بچه‌ها در اتاق مجاور غوغا به‌پا کرده بودند.
- To hell with friendship, I want my money!
- دوستی به درک، من پولم را می‌خواهم!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hell

  1. noun place of the condemned; bad situation
    Synonyms:
    hell suffering misery torment agony affliction ordeal difficulty nightmare pit grave abyss inferno perdition trial wretchedness place of torment Hades underworld infernal regions nether world limbo purgatory pandemonium Gehenna bottomless pit Abaddon everlasting fire hell-fire fire and brimstone blazes
    Antonyms:
    heaven

Idioms

  • be hell on

    (عامیانه) 1- بسیار دردناک بودن (برای کسی) 2- بسیار سخت‌گیر بودن 3- بسیار آسیب‌آور بودن

  • for the hell of it

    (عامیانه) بی‌دلیل، همین‌طوری، بیخودی

  • give (someone) hell

    (به کسی) بسیار سخت‌گیری کردن، به تنگ آوردن

  • to hell with

    به جهنم! مرده‌شورش را ببرند!، به درک

ارجاع به لغت hell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hell

لغات نزدیک hell

پیشنهاد بهبود معانی