امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hell

hel hel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hells

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun interjection B2
دوزخ، جهنم، عالم اموات، عالم اسفل، سروصدا راه انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- After death, sinners will go to hell.
- پس از مرگ گناهکاران به دوزخ خواهند رفت.
- They were condemned to go through the hell of war.
- آنان محکوم بودند که جهنم جنگ را به خود هموار کنند.
- My life with her was absolute hell.
- زندگی من با آن زن جهنم به تمام معنی بود.
- His boss made his life a hell.
- رئیسش زندگی را بر او تلخ کرده بود.
- Their divorce was hell.
- طلاق آن‌ها بسیار سخت بود.
- Friday night was their night to hell a little.
- شب‌های جمعه، شب بی‌عاری و عشرت آنان بود.
- They came to the city to hell around.
- آنان برای شیطنت به شهر می‌آمدند.
- Hell, no! I won't give even a penny!
- هرگز! حتی یک شاهی هم نخواهم داد!
- What the hell were you doing there?
- آنجا خبر مرگت چه می‌کردی؟
- Where the hell is his house?
- خانه‌اش در کدام خراب‌شده‌ای است؟
- Get the hell out of here!
- از اینجا گورت را گم کن!
- If your father finds out, you'll catch hell.
- اگر پدرت بفهمد روزگارت سیاه خواهد شد.
- They broke the neighbor's window just for the hell of it!
- بیخود و بی‌جهت شیشه‌ی همسایه را شکستند!
- He is a hell of a lot better than his son.
- او یک دنیا از پسرش بهتر است.
- The children were raising hell in the next room.
- بچه‌ها در اتاق مجاور غوغا به‌پا کرده بودند.
- To hell with friendship, I want my money!
- دوستی به درک، من پولم را می‌خواهم!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hell

  1. noun place of the condemned; bad situation
    Synonyms:
    Abaddon abyss affliction agony anguish blazes bottomless pit difficulty everlasting fire fire and brimstone Gehenna grave Hades hell-fire infernal regions inferno limbo lower world misery nether world nightmare ordeal pandemonium perdition pit place of torment purgatory suffering torment trial underworld wretchedness
    Antonyms:
    heaven

Idioms

  • be hell on

    (عامیانه) 1- بسیار دردناک بودن (برای کسی) 2- بسیار سخت‌گیر بودن 3- بسیار آسیب‌آور بودن

  • for the hell of it

    (عامیانه) بی‌دلیل، همین‌طوری، بیخودی

  • give (someone) hell

    (به کسی) بسیار سخت‌گیری کردن، به تنگ آوردن

  • to hell with

    به جهنم! مرده‌شورش را ببرند!، به درک

ارجاع به لغت hell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hell

لغات نزدیک hell

پیشنهاد بهبود معانی