شکل جمع:
heavensآسمان، سپهر، گردون، فلک، عرش، بهشت، قدرت پروردگار، هفت طبقه آسمان، (بهصورت جمع) آسمان، خدا، عالم روحانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His soul is now in Heaven.
اکنون روح او در بهشت است.
When she kissed me I was in heaven.
وقتی مرا بوسید، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم.
between my moon to the heaven's moon...
میان ماه من تا ماه گردون ...
A flock of birds crossing the bright heaven.
دستهای پرنده که از آسمان درخشان رد میشوند.
Suddenly the heavens opened.
ناگهان باران باریدن گرفت.
to go to Heaven
به بهشت رفتن
Our Father who art in Heaven, hallowed be thy name!
خداوندگارا که در عرش هستی، نامت مقدس باد!
Heaven forbid!
خدا نکند!
Heaven help you!
خدا به دادت برسد!
Heaven knows.
خدا میداند.
The mountain heaven to which I hope to retire someday.
بهشت کوهستانی که امیدوارم روزی در آن بازنشسته شوم.
Good heavens!
ای بابا!، عجب!
For heaven's sake!
تو را به خدا!
حداکثر کوشش خود را کردن، زمین و زمان را به هم زدن، چهاوچها کردن
آسمان و زمین را به هم دوختن، بیشترین سعی خود را کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «heaven» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heaven