شکل جمع:
skiesآسمان، فلک، آبوهوا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
blue skies
آسمانهای آبی
a cloudy sky
آسمان ابری
Fame raised him to the skies.
شهرت او را به عرش رساند.
stormy skies
آب و هوای توفانی
the warm southern sky
آب هوای گرم جنوبی
He praised the bride to the skies.
از شدت تعریف عروس را به عرش رساند (خیلی از عروس تعریف کرد).
reach for the sky
بلندپرواز بودن
بالا بردن، بالا انداختن، هوا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He skied a coin for heads or tails.
برای شیر یا خط سکهای را بالا انداخت.
The batter skied the ball.
چوگانزن توپ را به هوا زد.
ناگهان، بیمقدمه، مثل برق
حد ندارد، تا دلت بخواهد، حد و حصری برآن متصور نیست، هیچ محدودیتی وجود ندارد و هرچیزی امکانپذیر است، بسیار زیاد
بیحدوحصر، تا عرش، بسیار بسیار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sky» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sky