شکل جمع:
lidsدر، سرپوش، کلاهک، چفت
a kettle lid
در کتری
the lid of a suitcase
در چمدان
a pot's lid
سرپوش دیگ
Put the lid on the pressure-cooker.
در دیگ زودپز را بگذار.
پلک (چشم)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He looked at her from under half-closed lids.
از زیر پلکهای نیمهبسته به او نگاه کرد.
The makeup artist applied a shimmery eyeshadow to her lids.
این آرایشگر یک سایهی چشم براق روی پلکهای خود زده است.
پوشاندن در، کلاهک گذاشتن، درپوش گذاشتن، چفت زدن به
The biscuit lid is crusted with everything bagel seasoning.
درب بیسکویت با همهی چاشنیهای نان شیرینی پوشیده شده است.
He lids the container to keep the food fresh.
در ظرف را میگذارد تا غذا تازه بماند.
(انگلیس - عامیانه) کارد را به استخوان رساندن
افشا کردن، برملا کردن، پرده برداشتن، فاش کردن، آشکار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lid