شکل جمع:
hoodsباشلق یا کلاه مخصوص کشیشان، روسری، روپوش، کلاهک دودکش، کروک درشکه، اوباش، کاپوت ماشین
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
monk's hood
کلاه راهب
The robbers wore hoods.
دزدان چهرهپوش داشتند.
a hooded monk
راهب باشلق به سر
One must hood the young Hawk early in its training.
در اوائل دستآموزی جوجهبازهای شکاری باید به آنها چشمبند زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hood» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hood