فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Veil

veɪl veɪl veɪl veɪl

گذشته‌ی ساده:

veiled

شکل سوم:

veiled

سوم‌شخص مفرد:

veils

وجه وصفی حال:

veiling

شکل جمع:

veils

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C1

حجاب، پرده، نقاب، چادر، پوشاندن، حجاب زدن، پرده زدن، مستور یا پنهان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the regulations having to do with the veil

مقررات وابسته به حجاب

a veil of silence

پرده‌ای از سکوت

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He tore away the veil of mystery that surrounded that robbery.

او از اسراری که آن سرقت را احاطه کرده بود، پرده‌برداری کرد.

criticism which was hidden under the veil of buffoonery

انتقادی که زیر نقاب دلقک‌بازی پنهان کرده بودند

Two veiled women entered the shop.

دو خانم روبنده‌زده وارد مغازه شدند.

The colonel veiled his anger with soft words.

سرهنگ خشم خود را با کلماتی آرام پوشاند.

in the mornings when mist veils the mountains

در بامدادان که مه کوه‌ها را پنهان می‌کند

a veiled threat

تهدید در لفافه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد veil

  1. noun disguise
    Synonyms:
    mask cover guise front cloak screen shade facade blind shroud veiling film coloring false front curtain mantilla
  1. verb hide
    Synonyms:
    conceal cover mask screen cloak shroud disguise wrap blanket shield obscure drape mantle envelop cover up enclose enfolds invest secrete whitewash camouflage put up a front stonewall launder finesse dim beard
    Antonyms:
    reveal

Idioms

take the veil

راهبه شدن، تارک دنیا شدن

ارجاع به لغت veil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «veil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/veil

لغات نزدیک veil

پیشنهاد بهبود معانی