گذشتهی ساده:
veiledشکل سوم:
veiledسومشخص مفرد:
veilsوجه وصفی حال:
veilingشکل جمع:
veilsحجاب، پرده، نقاب، چادر، پوشاندن، حجاب زدن، پرده زدن، مستور یا پنهان کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the regulations having to do with the veil
مقررات وابسته به حجاب
a veil of silence
پردهای از سکوت
He tore away the veil of mystery that surrounded that robbery.
او از اسراری که آن سرقت را احاطه کرده بود، پردهبرداری کرد.
criticism which was hidden under the veil of buffoonery
انتقادی که زیر نقاب دلقکبازی پنهان کرده بودند
Two veiled women entered the shop.
دو خانم روبندهزده وارد مغازه شدند.
The colonel veiled his anger with soft words.
سرهنگ خشم خود را با کلماتی آرام پوشاند.
in the mornings when mist veils the mountains
در بامدادان که مه کوهها را پنهان میکند
a veiled threat
تهدید در لفافه
راهبه شدن، تارک دنیا شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «veil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/veil