گذشتهی ساده:
curtainedشکل سوم:
curtainedسومشخص مفرد:
curtainsوجه وصفی حال:
curtainingشکل جمع:
curtainsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(با پرده یا تیغه) مجزا کردن (مثلاً بخشی از اتاق را)
(ارتش) پردهی آتش
1- پایان دادن، پایان یافتن 2- پنهان کردن
lift (or raise) the curtain (on)
1- آغاز کردن یا شدن 2- آشکار کردن
دستور بالا بردن پرده را دادن
آغاز کردن
دستور پایین آوردن پرده را دادن
به پایان رساندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «curtain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/curtain