آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۴

    Screen

    skriːn skriːn

    سوم‌شخص مفرد:

    screens

    وجه وصفی حال:

    screening

    شکل جمع:

    screens

    معنی screen | جمله با screen

    noun countable A2

    پرده، پرده سینما، صفحه تلویزیون، صفحه نمایش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده
    noun countable

    غربال، دیوار، تخته حفاظ، تور سیمی، پنجره توری‌دار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    a screen of several trees

    حفاظی مشتمل بر چندین درخت

    a smoke screen

    دیواری از دود

    verb - transitive

    (از خطر یا جراحت) محافظت کردن

    These trees will screen us against the wind.

    این درختان ما را از باد حفظ خواهند کرد.

    verb - transitive

    روی پرده انداختن، روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن

    The film was screened recently.

    این فیلم اخیراً روی پرده آمد.

    verb - transitive

    غربال کردن، الک کردن، جدا کردن، حایل شدن

    A low screen separated his bed from that of the other patient.

    دیواره‌ی کوتاهی بستر او را از بستر بیمار دیگر جدا می‌کرد.

    Moisture in the air screen out some of the sun's heat.

    رطوبت هوا مقداری از حرارت خورشید را می‌گیرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    To screen job applicants.

    متقاضیان شغل را بررسی و گزینش کردن.

    Women are screened for breast cancer.

    زنان را از نظر سرطان پستان مورد آزمایش قرار می‌دهند.

    noun

    والیبال ورزش مسدود کردن دید دریافت‌کننده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد screen

    1. noun protection used in or as furniture, motion picture display
      Synonyms:
      cover shield guard shelter security veil mask shade curtain covering protection shroud cloak mantle concealment divider partition canopy awning net hedge envelope
    1. verb hide, protect
      Synonyms:
      cover conceal shield guard protect defend shelter secure cover up mask disguise block out obstruct close separate seclude bury veil shade shadow shroud cache secrete blind stash fend safeguard shut off shut out wall off camouflage ensconce bulwark adumbrate shutter umbrage
      Antonyms:
      reveal uncover open lay open
    1. verb examine and choose
      Synonyms:
      select choose pick out separate sort evaluate filter eliminate sift scan process grade gauge extract cull sieve winnow riddle

    سوال‌های رایج screen

    شکل جمع screen چی میشه؟

    شکل جمع screen در زبان انگلیسی screens است.

    وجه وصفی حال screen چی میشه؟

    وجه وصفی حال screen در زبان انگلیسی screening است.

    سوم‌شخص مفرد screen چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد screen در زبان انگلیسی screens است.

    ارجاع به لغت screen

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «screen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/screen

    لغات نزدیک screen

    • - screeck
    • - screed
    • - screen
    • - screen door
    • - screen memory
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.