با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Screen

skriːn skriːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    screens
  • وجه وصفی حال:

    screening
  • شکل جمع:

    screens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
پرده، پرده سینما، صفحه تلویزیون، صفحه نمایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun countable
غربال، دیوار، تخته حفاظ، تور سیمی، پنجره توری‌دار
- a screen of several trees
- حفاظی مشتمل بر چندین درخت
- a smoke screen
- دیواری از دود
verb - transitive
(از خطر یا جراحت) محافظت کردن
- These trees will screen us against the wind.
- این درختان ما را از باد حفظ خواهند کرد.
verb - transitive
روی پرده انداختن، روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن
- The film was screened recently.
- این فیلم اخیراً روی پرده آمد.
verb - transitive
غربال کردن، الک کردن، جدا کردن، حایل شدن
- A low screen separated his bed from that of the other patient.
- دیواره‌ی کوتاهی بستر او را از بستر بیمار دیگر جدا می‌کرد.
- Moisture in the air screen out some of the sun's heat.
- رطوبت هوا مقداری از حرارت خورشید را می‌گیرد.
- To screen job applicants.
- متقاضیان شغل را بررسی و گزینش کردن.
- Women are screened for breast cancer.
- زنان را از نظر سرطان پستان مورد آزمایش قرار می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد screen

  1. noun protection used in or as furniture, motion picture display
    Synonyms: awning, canopy, cloak, concealment, cover, covering, curtain, divider, envelope, guard, hedge, mantle, mask, net, partition, security, shade, shelter, shield, shroud, veil
  2. verb hide, protect
    Synonyms: adumbrate, blind, block out, bulwark, bury, cache, camouflage, cloak, close, conceal, cover, cover up, defend, disguise, ensconce, fend, guard, mask, obscure, obstruct, safeguard, seclude, secrete, secure, separate, shade, shadow, shelter, shield, shroud, shut off, shut out, shutter, stash, umbrage, veil, wall off
    Antonyms: lay open, open, reveal, uncover
  3. verb examine and choose
    Synonyms: cull, eliminate, evaluate, extract, filter, gauge, grade, pick out, process, riddle, scan, select, separate, sieve, sift, sort, winnow

ارجاع به لغت screen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «screen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/screen

لغات نزدیک screen

پیشنهاد بهبود معانی