گذشتهی ساده:
filteredشکل سوم:
filteredسومشخص مفرد:
filtersوجه وصفی حال:
filteringشکل جمع:
filtersفیلتر، صافی
The air conditioner has a special filter that removes pollen and bacteria from the air.
کولر دارای فیلتری ویژه است که گردهها و باکتریها را از هوا حذف میکند.
Laboratory filters are used to separate solid materials from chemical solutions.
از صافیهای آزمایشگاه برای جدا کردن مواد جامد از محلولهای شیمیایی استفاده میشود.
coffee filter
صافی قهوه
oil filter
(اتومبیل) فیلتر روغن
cigarette filter
فیلتر سیگار
a filter cigarette
سیگار مشتوک (فیلتردار)
Air filters cleanse the room's air of smoke and dust.
پالونههای هوا هوای اتاق را از دود و گرد و خاک میزدایند.
فیلتر (لنز)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Using a red filter can create dramatic effects in black-and-white photography.
استفاده از فیلتر قرمز میتواند در عکاسی سیاهوسفید جلوههای چشمگیری ایجاد کند.
A polarizing filter reduces reflections and enhances the color of the sky.
فیلتر پلاریزه، بازتابها را کاهش داده و رنگ آسمان را تقویت میکند.
a color filter for a camera lens
فیلتر رنگی برای عدسی دوربین عکاسی
فیلتر (برای جدا کردن دادهها)
By adjusting the search filters, you can narrow down the results to exactly what you need.
با تنظیم فیلترهای جستوجو میتوانید نتایج را محدود کنید تا دقیقاً به چیزی که میخواهید برسید.
Social media platforms use filters to remove harmful or misleading content.
پلتفرمهای شبکههای اجتماعی از فیلترها برای حذف محتوای مضر یا گمراهکننده استفاده میکنند.
فیلتر (برای ایجاد جلوهی تصویری)
Snapchat filters often add funny animations or facial effects to pictures.
فیلترهای اسنپچت معمولاً انیمیشنها یا جلوههای بامزهای به چهرهها اضافه میکنند.
She used a vintage filter to give her selfie a classic look.
او از فیلتر وینتیج استفاده کرد تا به سلفیاش ظاهری کلاسیک بدهد.
فیلتر (در کنترل گفتار)
Her lack of a verbal filter makes her brutally honest.
نداشتن فیلتر گفتاری باعث میشود بیش از حد صادق باشد.
Without a social filter, he often blurts out inappropriate comments in meetings.
بدون داشتن فیلتر اجتماعی، معمولاً در جلسات حرفهای نامناسبی میزند.
انگلیسی بریتانیایی راهنمایی و رانندگی چراغ سبز جهتدار (که نشان میدهد رانندگان چه زمانی میتوانند به چپ یا راست بپیچند)
The arrow filter on the traffic light helps reduce congestion at busy intersections.
فلش سبز چراغ راهنمایی به کاهش ترافیک در تقاطعهای شلوغ کمک میکند.
Drivers should only move when the green directional light filter appears.
رانندگان باید فقط زمانی حرکت کنند که چراغ سبز جهتدار روشن میشود.
نفوذ کردن، تراوش کردن، رسوخ کردن، پخش شدن، رخنه کردن (بهتدریج)
News of the German's retreat filtered through the labor camp.
خبر عقبنشینی آلمانها در سرتاسر اردوگاه کار اجباری رخنه کرد.
Music filtered through the curtains and into the room.
موسیقی از ورای پردهها به داخل اتاق میآمد.
تصفیه کردن، فیلتر کردن، پاکسازی کردن، پالایش کردن، صاف کردن
Sand filters the water.
ماسه، آب را تصفیه میکند.
This device filters out the milks impurities.
این دستگاه ناخالصیهای شیر را میگیرد.
فیلتر کردن، گزینش کردن، انتخاب کردن، غربال کردن (دادهها یا نتایج)
Researchers filtered the data to focus on participants under thirty.
پژوهشگران، دادهها را غربال کردند تا فقط روی شرکتکنندگان زیر سی سال تمرکز کنند.
You can filter the list to show only active users.
میتوانید فهرست را طوری فیلتر کنید که فقط کاربران فعال را نشان دهد.
گذشتهی ساده filter در زبان انگلیسی filtered است.
شکل سوم filter در زبان انگلیسی filtered است.
شکل جمع filter در زبان انگلیسی filters است.
وجه وصفی حال filter در زبان انگلیسی filtering است.
سومشخص مفرد filter در زبان انگلیسی filters است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «filter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/filter