گذشتهی ساده:
percolatedشکل سوم:
percolatedسومشخص مفرد:
percolatesوجه وصفی حال:
percolatingتراوش کردن، نفوذ کردن، رد شدن، صاف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We waited for the coffee to percolate and be ready to drink.
ما صبر کردیم تا قهوه از صافی رد شود و آمادهی آشامیدن گردد.
Rainwaters percolated between the sands and gravels that fill the valley.
آب باران از میان شنها و ریگهایی که دره را پر کرده بود تراوش میکرد.
The news of their secret wedding soon percolated throughout the city.
بهزودی خبر ازدواج مخفیانه آنها در تمام شهر پخش شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «percolate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/percolate