تراوش کردن، بیرون آمدن، افشاندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Some frogs exude a poisonous liquid from their skins.
برخی وزغها آبگونهی زهرینی از پوست خود ترشح میکنند.
A sticky substance exuded from the end of the cut branch.
مادهی چسبناکی از سرشاخهی بریدهشده تراوید.
The bubbling soup exuded a delicious aroma.
آبگوشت جوشان بوی مطلوبی میداد.
She exuded much enthusiasm.
او اشتیاق زیادی از خود نشان داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exude» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exude