فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exude

ɪɡˈzuːd ɪɡˈzjuːd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

تراوش کردن، بیرون آمدن، افشاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Some frogs exude a poisonous liquid from their skins.

برخی وزغ‌ها آبگونه‌ی زهرینی از پوست خود ترشح می‌کنند.

A sticky substance exuded from the end of the cut branch.

ماده‌ی چسبناکی از سرشاخه‌ی بریده‌شده تراوید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The bubbling soup exuded a delicious aroma.

آبگوشت جوشان بوی مطلوبی می‌داد.

She exuded much enthusiasm.

او اشتیاق زیادی از خود نشان داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exude

  1. verb display, emit
    Synonyms:
    show emit exhibit issue give off give forth discharge expel radiate secrete emanate manifest pass flow out bleed leak ooze throw off evacuate excrete seep sweat trickle weep percolate
    Antonyms:
    hide conceal

ارجاع به لغت exude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exude

لغات نزدیک exude

پیشنهاد بهبود معانی