گذشتهی ساده:
excretedشکل سوم:
excretedسومشخص مفرد:
excretesوجه وصفی حال:
excretingدفع کردن، بیرون انداختن، پس دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A sticky substance excretes from the belly of this insect.
مادهی چسبندهای از شکم این حشره برون میتراود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «excrete» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excrete