امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Urinate

ˈjʊrɪneɪt ˈjʊərəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    urinated
  • شکل سوم:

    urinated
  • سوم‌شخص مفرد:

    urinates
  • وجه وصفی حال:

    urinating

معنی

verb - intransitive
ادرار کردن، شاشیدن، پیشاب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد urinate

  1. verb Eliminate urine
    Synonyms:
    micturate pee make-water take-a-leak go to the restroom or bathroom have to go excrete use the urinal use the bedpan tinkle wizz make peepee piddle go to the little boy's room puddle have a leak piss see-a-man-about-a-horse pee-pee relieve-oneself spend-a-penny wee wee-wee pass-water

ارجاع به لغت urinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «urinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/urinate

لغات نزدیک urinate

پیشنهاد بهبود معانی