فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pee

piː piː

گذشته‌ی ساده:

peed

شکل سوم:

peed

سوم‌شخص مفرد:

pees

وجه وصفی حال:

peeing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive informal

جیش کردن، شاشیدن

The child peed in his pants.

کودک در شلوارش جیش کرد.

I always make sure to pee before going to bed to avoid waking up in the middle of the night.

من همیشه قبل از رفتن به رختخواب می‌شاشم تا در نیمه‌شب از خواب بیدار نشم.

noun uncountable informal

جیش، شاش (عمل جیش کردن و شاشیدن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Holding in her pee for so long caused her extreme discomfort.

نگه داشتن جیش برای‌ مدت طولانی باعث ناراحتی شدید او شد.

I went for pee.

رفتم بشاشم.

noun informal

انگلیسی بریتانیایی پنی (واحد پولی برابر با یک‌صدم پوند)

I found a pee on the ground and picked it up.

یه پنی روی زمین پیدا کردم و اون رو برداشتم.

She gave me five pees for my birthday.

برای تولدم پنج پنی به من داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Can you lend me a pee?

می‌شه یه پنی به من قرض بدی؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pee

  1. noun informal terms for urination
    Synonyms:
    urine piss water peeing pissing weewee piddle
  1. verb eliminate urine
    Synonyms:
    urinate wee pee-pee piss pass-water make-water micturate piddle make relieve-oneself wee-wee take-a-leak spend-a-penny puddle

ارجاع به لغت pee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pee

لغات نزدیک pee

پیشنهاد بهبود معانی