با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Urine

ˈjʊrɪn ˈjʊərɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
پیشاب، ادرار، زهراب، بول، شاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد urine

  1. noun Liquid excretory product
    Synonyms: piss, urea, anuresis, diabetis, diuretic, emiction, enuresis, lateritious sediment, micturition, stale (urine of horses and cattle).associated words: uronology, strangury, pee, urethra, uretic, uric, urinal, urinary, piddle, urinate, urination, uriniferous, urolith, uroscopy, weewee, water
  2. adjective
    Synonyms: diuretic
  3. verb
    Synonyms: micturate, urinate, void

ارجاع به لغت urine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «urine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/urine

لغات نزدیک urine

پیشنهاد بهبود معانی