آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Void

    vɔɪd vɔɪd

    گذشته‌ی ساده:

    voided

    شکل سوم:

    voided

    سوم‌شخص مفرد:

    voids

    شکل جمع:

    voids

    معنی void | جمله با void

    noun adjective adverb

    باطل، عاری، بی‌اعتبار، باطل کردن

    noun adjective adverb

    تهی، خالی، بدون تصدی، عاری از، پوچ، باطل، بی‌اثرکردن، پوچ کردن، از درجه اعتبار انداختن، بیرون ریختن،خارج شدن، دفع شدن، باطل شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The earth was without form and void.

    (انجیل) کره‌ی زمین بدون شکل و تهی بود.

    void of meaning

    بدون معنی، بی معنی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to declare a marriage void

    ازدواجی را باطل اعلام کردن

    a void ballot

    رأی بی‌اعتبار

    He stared into the void.

    به فضای خالی خیره شد.

    the great void left by his death

    خلأ بزرگی که مرگ او به‌بار آورد

    a void in diamonds

    نداشتن ورق‌های (خال) خشت

    to void a room

    اتاقی را تخلیه کردن

    to void a deed

    قباله را از اعتبار قانونی انداختن

    to void an insurance policy

    قرارداد بیمه را باطل کردن

    a void bishopric

    مقام مطرانی بی‌تصدی

    air filled voids of the soil

    حفره‌های آکنده از هوا در خاک

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد void

    1. adjective empty
      Synonyms:
      vacant unoccupied free bare clear lacking without devoid bereft destitute short vacuous drained unfilled abandoned barren deprived emptied shy scant tenantless
      Antonyms:
      full filled occupied
    1. adjective nullified, meaningless
      Synonyms:
      useless ineffective unsuccessful vain worthless null invalid voided meaningless inoperative ineffectual fruitless unfruitful sterile bad dead negated forceless nugatory null and void not viable unenforceable unratified unsanctioned unconfirmed avoided set aside
      Antonyms:
      meaningful valid full
    1. noun emptiness, want
      Synonyms:
      hole gap space hollow opening lack vacuum blank cavity nothingness want nullity blankness vacuity nihility
      Antonyms:
      fullness
    1. verb get rid of; empty
      Synonyms:
      remove eliminate dispose dump eject discharge drain vacate clear relieve throw out evacuate deplete pour emit give off flow go
      Antonyms:
      keep
    1. verb nullify, cancel
      Synonyms:
      cancel invalidate rescind annul abrogate discharge dissolve drop take out cut clean up sanitize sterilize trim black out bleep blue pencil launder gut vacate declare null and void abnegate
      Antonyms:
      validate allow permit sanction

    سوال‌های رایج void

    گذشته‌ی ساده void چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده void در زبان انگلیسی voided است.

    شکل سوم void چی میشه؟

    شکل سوم void در زبان انگلیسی voided است.

    شکل جمع void چی میشه؟

    شکل جمع void در زبان انگلیسی voids است.

    وجه وصفی حال void چی میشه؟

    وجه وصفی حال void در زبان انگلیسی voiding است.

    سوم‌شخص مفرد void چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد void در زبان انگلیسی voids است.

    ارجاع به لغت void

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «void» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/void

    لغات نزدیک void

    • - voiceprint
    • - voicless
    • - void
    • - void result
    • - voidable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.