فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vacuous

ˈvækjuəs ˈvækjuəs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تهی، خالی، بی‌مفهوم، پوچ، کم‌عقل، تهی‌مغزانه، بی‌خردانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the vacuous comments of the governor

اظهارات پوچ استاندار

He delivered a vacuous inaugural speech.

او یک سخنرانی افتتاحی بی‌مفهوم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vacuous

  1. adjective empty; unintelligent
    Synonyms:
    empty vacant blank dull dumb stupid foolish silly shallow inane void drained minus uncomprehending unreasoning birdbrained airheaded lamebrained half-baked superficial emptied
    Antonyms:
    full filled intelligent aware

ارجاع به لغت vacuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vacuous

لغات نزدیک vacuous

پیشنهاد بهبود معانی