تهی، خالی، بیمفهوم، پوچ، کمعقل، تهیمغزانه، بیخردانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the vacuous comments of the governor
اظهارات پوچ استاندار
He delivered a vacuous inaugural speech.
او یک سخنرانی افتتاحی بیمفهوم کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vacuous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vacuous