Unreasoning

ʌnˈriːznɪŋ ʌnˈriːznɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
نامعقول، غیرمنطقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
ناتوان به تعقل، بی‌عقل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unreasoning

  1. adjective Not based on reason or evidence
    Synonyms: blind

ارجاع به لغت unreasoning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unreasoning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unreasoning

لغات نزدیک unreasoning

پیشنهاد بهبود معانی