گذشتهی ساده:
depletedشکل سوم:
depletedسومشخص مفرد:
depletesوجه وصفی حال:
depletingتهی کردن، خالی کردن، به ته رسانیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Too much walking depleted our energy.
پیادهروی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.
The world's oil reserves will be depleted in a few decades.
تا چند دههی دیگر ذخایر نفت جهان تحلیل خواهد رفت.
tissues depleted of vitamins
بافتهای فاقد ویتامین
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deplete» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deplete