گذشتهی ساده:
lessenedشکل سوم:
lessenedسومشخص مفرد:
lessensوجه وصفی حال:
lesseningکمتر کردن، کاهش دادن، کاستن، خرد کردن، تقلیل دادن، ویدا کردن
This pill will lessen your pain.
این قرص درد شما را کم خواهد کرد.
to lessen the gap between the poor and the rich
کم کردن فاصلهی بین فقرا و ثروتمندان
... if the length of life is suddenly lessened
... اگر ویدا شود یکبارگی عمر
کمتر شدن، کاهش یافتن، کاستن، خرد شدن، تقلیل یافتن، ویدا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pain was lessening.
درد داشت کم میشد.
My appetite tends to lessen when I'm feeling stressed.
وقتی اضطراب دارم، اشتهایم کم میشود.
خوار کردن، پست کردن، تحقیر کردن، تنزل دادن، بیارزش کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lessen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lessen