آخرین به‌روزرسانی:

Amputate

ˈæmpjəteɪt ˈæmpjəteɪt ˈæmpjəteɪt

گذشته‌ی ساده:

amputated

شکل سوم:

amputated

سوم‌شخص مفرد:

amputates

وجه وصفی حال:

amputating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

(جراحی) قطع عضو کردن، جدا کردن، وابریدن، از تن جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The surgeon amputated Hassan's hand.

جراح دست حسن را قطع کرد.

amputation

وابری، وابرش، قطع (عضو)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He has had a leg amputated.

یک پایش را قطع کرده‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amputate

  1. verb remove a limb
    Synonyms:
    cut off remove sever separate eliminate excise lop cut away dismember truncate

ارجاع به لغت amputate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amputate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/amputate

لغات نزدیک amputate

پیشنهاد بهبود معانی