گذشتهی ساده:
lightenedشکل سوم:
lightenedسومشخص مفرد:
lightensوجه وصفی حال:
lighteningسبک کردن، سبکبار کردن، راحت کردن، کاستن، مثل برق درخشیدن، درخشیدن، روشن کردن، روشنگری فکر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The moon lightened our path to the shore.
ماه راه ما به سوی ساحل را روشن کرد.
Paint the walls white to lighten the room.
دیوارها را سفید رنگ بزن تا اتاق روشن شود.
to lighten a ship
کشتی را سبک کردن
Faith shall lighten your load.
ایمان بار تو را سبک خواهد کرد.
A sorrow that would not lighten.
اندوهی که کاسته نمیشد.
Censorship has lightened somewhat.
از شدت سانسور تا اندازهای کاسته شده است.
The good news lightened his mood.
خبر خوش روحیهی او را شاد کرد.
(عامیانه) سخت نگرفتن، اینقدر جدی نباش!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lighten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lighten