آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ بهمن ۱۴۰۳

    Light Up

    گذشته‌ی ساده:

    lit up

    شکل سوم:

    lit up

    توضیحات:

    گذشته‌ی ساده و شکل سوم دیگر این لغت: lighted up

    معنی light up | جمله با light up

    phrasal verb

    (بر لبان کسی) لبخند نقش بستن، لبخند پدیدار شدن

    A smile lit up his face when he saw Nastaran.

    با دیدن نسترن لبخندی بر لبانش نقش بست.

    When she walked in the shiny room, a smile lit up her face.

    با وارد شدن به اتاق نورانی، لبخندی بر لبانش پدیدار شد.

    phrasal verb

    به وجد آوردن، سر ذوق آوردن، هیجان‌زده کردن، سر شوق آوردن، سرحال آوردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Her words can light up the entire room.

    حرف‌های او می‌تواند کل اتاق را سر ذوق آورد.

    A joyful song can light up the party atmosphere.

    آهنگی شاد می‌تواند فضای مهمانی را به وجد آورد.

    phrasal verb

    (فضای مجازی، خطوط تلفنی و...) منفجر کردن، ترکاندن

    The video lit up the internet, attracting millions of viewers within hours.

    این ویدیو اینترنت را ترکاند و در عرض چند ساعت میلیون‌ها بیننده را به خود جذب کرد.

    When the news broke, social media apps lit up with comments and shares.

    وقتی این خبر منتشر شد، شبکه‌های اجتماعی با نظرات و اشتراک‌گذاری‌ها منفجر شدند.

    phrasal verb

    گل از گل کسی شکفتن، خوش‌حال شدن، شادمان شدن، چشمان کسی از خوش‌حالی برق زدن (آشکار شدن نشانه‌های هیجان و خوش‌حالی در چهره یا چشمان فرد)

    When she heard the good news, her face instantly lit up with joy.

    وقتی این خبر خوش را شنید، بلافاصله گل از گلش شکفت.

    Seeing her old friend made her eyes light up with excitement.

    دیدن دوست قدیمی‌اش باعث شد که چشمانش از خوش‌حالی برق بزند.

    phrasal verb

    سیگار را روشن کردن

    He decided to light up a cigarette while waiting for the bus.

    وقتی منتظر اتوبوس بود، تصمیم گرفت سیگاری را روشن کند.

    They gathered around the fire, and chose to light up instead of joining the conversation.

    آن‌ها دور آتش جمع شدند و ترجیح دادند که به‌جای شرکت در گفت‌وگو سیگاری را روشن کنند.

    phrasal verb

    روشن کردن، نورانی کردن

    The fireworks will light up the night sky with vibrant colors.

    آتش‌بازی‌ها آسمان شب را با رنگ‌هایی زیبا نورانی خواهند کرد.

    He used a flashlight to light up the dark corner of the basement.

    او برای روشن کردن گوشه‌ی تاریک زیرزمین از چراغ‌قوه استفاده کرد.

    phrasal verb

    آتش روشن کردن، سوزاندن، مشتعل کردن

    He used a match to light up the stove.

    او برای روشن کردن اجاق‌گاز از کبریت استفاده کرد.

    They gathered around the fireplace to light up the logs.

    آن‌ها دور شومینه جمع شدند تا کنده‌ها را بسوزانند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    سوال‌های رایج light up

    گذشته‌ی ساده light up چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده light up در زبان انگلیسی lit up است.

    شکل سوم light up چی میشه؟

    شکل سوم light up در زبان انگلیسی lit up است.

    ارجاع به لغت light up

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «light up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/light-up

    لغات نزدیک light up

    • - light switch
    • - light trap
    • - light up
    • - light verse
    • - light whiskey
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.