خوشنود کردن، خرسند کردن، خوشحال کردن، شاد شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Seeing her child gladdened the mother's heart.
دیدن فرزندش قلب مادر را شاد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gladden» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gladden