امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Glad

ɡlæd ɡlæd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    gladder
  • صفت عالی:

    gladdest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
خرسند، خوشحال، شاد، مسرور، خوشنود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- I am glad to meet you.
- از ملاقات شما خوشحالم.
- the glad tidings of his birth
- خبر شعف‌انگیز تولد او
- I am glad to cooperate.
- با کمال میل همکاری می‌کنم.
- a glad shout
- فریادی شادی‌آمیز
- a glad spring sunrise
- پگاه شادی‌بخش بهاری
verb - transitive verb - intransitive
(قدیمی) شاد کردن، شاد شدن
noun
خوش‌رو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glad

  1. adjective happy, delightful
    Synonyms:
    animated beaming beautiful blithesome bright can’t complain cheerful cheering cheery contented exhilarated felicitous floating on air gay genial gleeful gratified gratifying hilarious jocund jovial joyful joyous lighthearted merry mirthful overjoyed pleasant pleased pleased as punch pleasing radiant rejoicing sparkling tickled tickled pink tickled to death up willing
    Antonyms:
    sad unhappy

Idioms

لغات هم‌خانواده glad

  • adjective
    glad

ارجاع به لغت glad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glad

لغات نزدیک glad

پیشنهاد بهبود معانی